زمانه شریعتی پسر سختتر است قسمت سوم   2009-07-05 21:35:58

شما وضعيت فعلي و اعتراض‌هاي مردمي را چگونه صورت‌بندي مي‌كنيد؟
شاگردان شريعتی عموما و اصولا به حوادث و تحولات کنونی از زاويه‌ی ديد مصالح ملی و عالی مردم می‌نگريم، و نه از موضع تضادهای درونی نظام و جناح‌بندی‌های حاکميّت.
درجه‌ی رشد تاريخی جامعه‌ی مدنی ايران و انتظارات مردم و جوانان فراتر از سطح پاسخ‌هایی است که تا کنون از سوی مسئولين بشکل رسمی ارائه شده است.
برای نمونه، در جريان انتخابات اخير، حضور ميليونی جاری نشانگر جنبش اجتماعی بی‌سابقه‌ای پس از انقلاب بود که هم به ترس و انفعال و بی‌تفاوتی عمومی "نه" گفت و هم به خشونت و جنگ داخلی و راديکاليسم کور. حفظ همين روحيه مثبت و حضور قوی و آرام و ساکت و همسو و گسترده، اميد به توفيق مردمسالاری و جمهوريت و حقوق و آزادی‌های بشر و شهروند را زنده نگاه می‌دارد. از اين پس اين اراده‌ی معطوف به زندگی توسط مردم تقدير را ناگزير وناگريز از اجابت خواهد ساخت.
اعتراضات مدنی و مردمی اخير به دو صورت مطرح شد: يكی در بخش حقوقي، که ميليون‌ها رأی‌دهنده به نامزدهاي منتقد به "ساز-و-كار" اجرای انتخابات مظنون‌ بودند. و اين مسأله‌ای است که ضرورت اصلاح نظام انتخاباتی را برملا ساخت.
و ديگر، فراتر از حوزه‌ی مناقشه پيرامون ارقام و آمار، اعتراض به رفتار و رويکرد مسئولان پس از اعلام نتايج بود: اينكه چرا بجای ادامه جوّ شفاف مناظره‌هاي تلويزيوني (بدون قضاوت در مورد شيوه‌های اخلاقی-حقوقی به کار رفته در منازعات) ، با استقرار فضای تيره‌ی نظامي-امنيتی، سانسور مطبوعات، ضرب و شتم و بازداشت‌ها و اعترافات و..، بی وجهه و توجيه حقوقی-قانونی، مواجه می‌شويم که بجای اقناع و متقاعدکردن مردم موج ظنّ و اعتراض را می‌گسترند.
شما فقط يک مورد پرونده‌ی جنايی-سياسی تهاجم به کوی دانشگاه را در نظر گيريد و مباحث پيرامون آن‌ که چه مقامی مجوز ورود نيروی انتظامی و "لباس شخصی‌ها" را صادر کرده را در مجلس بشنويد. جامعه دانشگاهی و اهل فرهنگ کشور يک‌صدا می‌پرسند: چرا هربار که بحرانی در نظام رخ می‌دهد، دانشگاه بايد مرغ عزا و عروسی شود؟ و مورد تاخت و تاز اراذل و اوباش قرار گيرد؟ تعريف حقوقی مقوله‌ی "لباس شخصی‌ها" چيست؟ و چرا و چه نوع همکاری‌ای با نيروی رسمی نظامی و انتظامی دارند؟ مسببان اين‌گونه فجايع کیستند و در کجا و کی بايد شناسایی، محکوم و مجازات شوند؟
مگر از 16 آذر 1332 "روز دانشجو"، اين اصل طلایی که پليس نبايد پای به حريم دانشگاه بگذارد، وارد سنّت و وجدان جامعه و نظام برآمده از انقلاب نشده است؟ اگر در 18 تير ريشه‌های اين فاجعه خشک نشده بود، امروز شاهد تکرارش نبوديم؛ و اگر امروز پيگيری نشود چه ضمانتی برای دانشجو و استاد، امنيت و حيثيت آموزش و پژوهش باقی خواهد ماند؟ نام جایی که در آن چنين حوادثی تکرار شود دانشگاه نيست، سلاخ‌خانه است؛ و راهی نمی‌ماند جزآنکه مانند شريعتی بخواهی به يادِ همه‌ی «آذران اهورایی» خود را در برابر آن به «آتش» کشی!
در جامعه‌ی کل هم، اگر نامزدی معترض است، چرا نبايد بتواند اعتراض خود را در رسانه‌های رسمی و در اجتماعات مجاز و مسالمت‌آميز مطرح كند؟ گيريم ميليون‌ها شهروند حامی كانديداهاي "غيرپيروز" بنابه اظهارات رسمی، بيانگر آراي كلان‌شهرهای کشور، به ويژه اقشار و طبقات متوسط شهري و نسل جوانی باشند. اينها مگر به‌لحاظ كيفيت فکری و علمی پيشقراولانِ رشد و توسعه‌ي مدني ايران و خواهان ساختارهايي نيستند كه بدرستی نمايندگي‌شان كنند و به مطالبات‌شان توجه نشان دهند؟
و اگر فرض کنيم اكثريت روستائيان و اقشار حاشيه‌نشين تهيدست شهرها متمايل به نامزد ديگر بوده باشند، مگر نمايندگان سياسی دو طيف نبايد حقوق دگرانديش و اصولِ تحمل، تکثر و تناوب را برسميت بشناسند؟ متأسفانه اما شاهد بسته‌شدن و نظامي و امنيتی شدن فضا هستيم که احساس عدم اعتماد و امنيت را می‌گسترد و اين نشان مي‌دهد كه ظرفيت تحمّل مخالف در درون نظام به شدت کاهش می یابد.
اينکه اقليت و اكثريت دعوي جايگزين يکديگر بودن داشته باشند، طبيعي‌ترين امر است که در همه جاي جهان اتفاق مي‌افتد. در ممکن و شفاف سازی اين تناوب است که ظرفيت دموکراتيک نظام و اعتماد جامعه به آزمون و نمايش گذاشته‌ می شود.
مشكل مهم‌تر اما، نه حقوقی که "بينشي" است كه در تبيينِ اصل "مشروعيّت" با اساسِ مردم‌سالاري موافق نيست و می‌کوشد برای کسب "مقبوليّت"، آن‌را تا حدّ رفرندام يا مراجعه به آراء عمومی فرو‌ بکاهد.
مود ديگر کوربينی در سياست گردش و تبادل اطلاعات آزاد است: مثلا روش حاکم بر راديو و تلويزيون که "رسانه ملی" است، اما کارش به‌جاي اعلام اخبار و رخدادهای عالم واقع، تبليغ نوعی خيالات و فيکشن سياسی-عقيدتی خاص شده‌است. در حالي‌که می‌توانستند همان حال‌وهوای مبتكرانه‌ی "مناظره ها" را ادامه دهند. متأسفانه اكنون به گونه‌اي عمل شده كه مردم براي کسب اطلاع از اخبار شهر، مجبور به توسل به "رسانه‌هاي بيگانه" ‌شوند.
مجموع اين احوال نشان مي‌دهد كه پس از سی سال هنوز در زمينه‌ی امنيت فکری-حقوقی و "کرامت" بشری-شهروندی به "ثبات" لازم نرسيده‌ايم.
اگر مبدأ بحث را ديدگاه شريعتي درباره استعمار و امپرياليسم قرار دهيم، موضع‌گيري كشورهاي ديگر را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
غربي‌ها طبعا از منظر بيرونی به مسائل ايران نگاه مي‌كنند. و البته هر نظري هم که ابراز ‌كنند مورد سوء ظن قرار می‌گيرد. چه سكوت كنند، چه اظهارنظر، گفته خواهد شد که غرض دارند. اما ديدگاه‌ و انتظار ما بايد از سپهرهای متفاوت غرب روشن باشد. واقعيت اين‌است كه موقع و مقام "افكار عمومي" مردم را در غرب بايد از سياستِ دولت‌ها جدا دانست. قدرت‌ها بنابه طبع و ماهيت، دلمشغولِ طرح‌افکنی های استراتژيکی-تاکتيکی سياسی-نظامی و محاسبه‌ی مطامع و منافع اقتصادی خويش‌اند. "عرصه‌ی عمومی" اما در غرب به ارزش‌ها و موازينی باور دارد كه او را به حمايت و همبستگی با کليه‌ی جنبش‌های مدنی و حقوق بشری در همه‌ی جهان فرا می‌خواند. پس جامعه مدني مستقل از دولت‌ها، حتی در برابر آنها گاه بشدت مقاومت می‌کند. نمونه جنبش‌های صلح عليه جنگ‌افروزی‌های نومحافظه‌کاران.
زمانه شريعتي پدر سخت‌تر بوده يا زمانه شريعتي پسر؟
مسلما زمانه‌ی ما. به اين دليل ساده كه در زمان شريعتي جبهه‌ها روشن‌ بود؛ و دوست و دشمن‌ مشخص. اما امروزه گفته می‌شود که دوستان دشمن شده‌اند يا دشمنان همان دوستان سابق اند! خلاصه، از پيروزی انقلاب تا کنون، مرزها کمی مغشوش شد و جامعه‌ی ما که چندی در فضاي "شبهه" يا توهم ارزشی قهقرایی بسرمی‌برد، بار ديگر ‌در معرض "فتنه" يا خطر واپس‌گرایی و اختناق عقيدتی-سياسی و نزاع خانگی قرار گرفته؛ پس د


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات